من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

زنده

یک کم فکر کرد ... دید هنوزم زنده ست! ... براش مهم نیست چه کسی میاد، میخونه، میره، ... چه برداشت های مزخرف و بی ربطی ممکنه بکنه یا نکنه ... چه مفهومی میخواد بسازه یا چی رو میخواد به خودش ربط بده یا نده ... بازخورد دیگران الان دیگه مهم نیست ... زنده ست هنوز ... تجربه میکنه! 

اینجا شده توالت افکار بو دار و غیر قابل تحمل که باید بریزمشون دور ... هرچند از اولش مال من نبوده ولی توالت قشنگیه ... دلم نمیاد ببندمش ... یکی دیگه ساختش، من گرفتمش، ادامه ش دادم، الانم دلم نمیاد متروکه بشه! 

حرفهایی که اینجا زده میشه در حد همون افکار بو داری که باید دفع بشه ارزش دارن ... دیگه با خودتونه که چی میخواین از لابه لاش بردارید! نوش جان ...