من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

سی ثانیه چراغ قرمز


اگه آهنگساز هم این شاهکارش رو با ریتمی که من با نوک ناخن روی فلز نقره ای دنده میزنم ساخته بود خیلی بهتر میشد ... پایین ... بالا ... شیشه بخار گرفته ی خیس هم اعصاب نداره ... نور تند چراغ ماشین هایی که دارن با کرنش از روبرو رد میشن گاهی صورتت رو توی شیشه نشون میده ... آره بهت میاد ... خیلی وقت بود ندیده بودمت ... هنوزم توی آیینه ای ؟! ... شاید یه کاری کردم ازین به بعد باز باهات حرف بزنم ... 


بوی عطر بانو که از روی  چرم روکش صندلی ها داره طنازی میکنه آرومم میکنه ... اگه اینجا بود یه دستمال برمیداشت اول عرق های جاودان پیشونیم رو آروم پاک میکرد بعد همون رو میکشید روی شیشه کنارش ... بعد هم نوک کفشاش رو باهاش پاک میکرد ... درختها گناه دارن !! ... بوی زننده توتون و صدای داد و بیداد خشن مرد بی اعصابی که توی ماشین کناری نشسته و سیگار توی دستش رو از پنجره گرفته بیرون از لای درز شیشه هجوم میاره ... هوا از بیرون بیاد توی سیستم تهویه دود ماشینای دیگه رو هم با خودش میاره ... برف پاک کن ها دارن قدمگاه بارون رو زیارت میکنن ... آروم و نرم روی شیشه می لغزن و دونه دونه قطره ها رو بغل میکنن با خودشون میبرن ... همیشه موقع برگشت جند تا رو باز تحویل جایی میدن که دقیقا جلوی دید ت رو بگیره ... چراغ کوچیک روی موبایل هنوز داره چشمک میزنه ... من که جواب دادم ... گفت میاد یا نه؟ ... 


-کجااایی؟! [صدای خسته و بی حوصله بانو با پس زمینه خیابون شلوغ] ... گفتی زود میرسی که!! ... تمام موهام خیس شد!! 

=جانم عزیزم ... دارم میام [صدای نیمه عصبی و حول که معلومه داره سعی میکنه از لای ماشینا به زور  رانندگی کنه] ...  من فکر نمیکردم انقدر شلوغ بشه ... دارم میرسم ... الان نزدیک چهار راهم!! 

- میگفتی من همون بالا می موندم تا برسی بعد بیام ... از وسط جلسه بلند شدم اومدم بیرون ... کلی چپ چپ نگام کردن ... الان ده دقیقه ست اینجا ایستادم !!

= ببخشید ... فکر نمیکردم سریع بتونی بیای ... گفتم تا من برسم تو هم کارات رو کردی زیاد نمیخواد پایین منتظر باشم 

- باشه بیا ... منم گفتم امروز که این همه راه اومدی زود بیام که خوشحال بشی [ ته صداش این جور موقع ها یه خنده پنهانی داره ... مهر توش موج میزنه ... عشقه ...]

= الان رسیدم به چهارراه ... قرمزه ... میتونی بیای سوار بشی؟ 

- آها دیدمت ... 


هنوز بیست و سه ثانیه مونده ... راهی نیست که ... اگه بیاد میرسه ... هنوز چاله ای که وسط خیابون بود دست نخورده ست ... لاستیک ماشینا می افته توش و آب رو پرت میکنه بیرون ... به قول بانو اگه همه چیز رو روشن میساختن نصف مشکل حل میشد !! اوه !!! این آدامسه از صبح روی داشبورده ... بانو ببینتش کلی جیغ میزنه باز که چقدر کثیفی، چقدر شلخته ای، خب بندازش دور اینوووو !!! منم باز قهقهه میزنم  ... دکتر هم باید برم ... سرفه هام داره زیاد میشه ... حتما مال اون دوره ایه که توی آزمایشگاه زیاد بودم ... این حلال های لعنتی ... حتی لولو هم دیگه نگران شده ... سرفه میکنم میاد غمگین نگاه میکنه ... براش غذا نخریدم !!!! الان با بانو میریم براش میخرم سر راه ... مدل غذاش رو هم عوض کنی دیگه نمیخوره !!! این سگ هم برای ما ناز میکنه !! ... هفده ثانیه ... بانو کجایی؟!! آلبرت روحت شاد !!! بذار یکم گرمش کنم الان میاد سرده بیرون موهاشم که خییییییس ... اونم که سرماییییییی !!!! باز میاد لپاش و نوک دماغش بنفش شده ... 

صدای باز شدن در ... هجوم صدای خیابون توی ماشین ... بوی دود  و لجن و بارون و عطر ... آروم به تخت گاهش میشینه ... هرقدر هم خسته باشه باز اون خنده پشت چشماش روحت رو می بره ... 


-سلام ... خوب کردی از این طرف اومدی ... واااای چه بارونیههههه ... نیگا کن تورو خدا چه جوری با یه نم ترافیک میشه ... اصلا انگار رفتی زیر دوش ... اینو زیاد کنننن ... بذارش روی داااااغه داغ ... اوه اوه اوه ... پایین لباسام همه ش خیس شد !!! این همه گِل از کجا میاد خدا میدونه ... [مکث و لبخند] چرا اینجوری نیگام میکنی ؟!!

= سلام [سعی میکنم نهایت عشق رو بذارم توی نگاهم پرت کنم سمتش] خوبی ؟ 

- خوبم ... ولی سردم شد!!! دفعه بعد دو ساعت زودتر بگی بیام پایین خودت میدونی !!! نخند !!! راه بیوفت سبز شد ... برو اول اون جا که ... ... ... 

-------------------------------------

پ.ن: زروان مست ... جهان مست ... من چرا نباشم ؟! ...