من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

جهنم زرد

جهنم جاییه که هر روز تمام اشتباهات و گناه های زندگیت از جلوت عبور میکنن و نمیتونی ازشون رها بشی.هرچی میخوای ازشون فاصله بگیری مثل سایه ت دنبالت میان و بهت چنگ میزنن. جهنم سربالایی زحمت و خستگی و فرسایش بیهودگیه.راهیه که هرچی سریع تر می دوی بیشتر عقب میری. جهنم جاییه که هیچ چیز نه کمرنگ میشه نه از بین میره، هزاران بار با همون شفافیت تکرار میشه ... تکرار میشه ... تکرار میشه ... انقدر تکرار میشه که دیگه کاملا بی حس بشی! برات عادی بشه! همیشه همه چیز دفعه اولش درد داره ... دفعه های بعد هیچ حسی نداره! ... رفتن، گم شدن،‌ مردن، مطرود شدن، بدنام شدن، شکست، تنهایی، ورشکستگی، سرطان، دل شکستگی، دزد، شکستگی، زلزله، ... هرچیز که فکرش رو بکنی! فقط یه بار درد داره! ولی همون یه بارش هزاران بار تکرار میشه ... جهنم جاییه که ترس های نگفته ت رو پنهان کردی که سرت بیاد! جهنم جمع جبری کابوسهاییه که همه ش درون مغز خودمونه! جهنم رو ما توی افکار و رفتارمون ساختیم، خودمون هم ازش عذاب میکشیم ...